شهرادشهراد، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
شادی مادر شهراد جونشادی مادر شهراد جون، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
وحید پدر شهراد جونوحید پدر شهراد جون، تا این لحظه: 43 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
شازدهشازده، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
نی نی کوچکنی نی کوچک، تا این لحظه: 2 سال و 5 روز سن داره

شهراد بهترین هدیه آسمانی

ما یک خانواده هستیم

عکس های اتلیه 15 ماهگی عشق اسمانیه مااااااااا

شهراد خان سیبیلوووووووووو عاشقتم قربون چشای نازت عزیز کوچولوی مامی خوشگل پسر جون منییییییییی پسم نفسک من عزیز دلمییییییییییییی پسر عزیزم تعداد عکسات زیاده.من چند تا ازشون رو گذاشتم.عکسای 3نفره هم داشتیم که نشد بذارم.دوست دارم مرد کوچولوی من. ...
19 آذر 1393

جمعه پاییزی

پسر خوبم   عزیز کوچولوی دلم  سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.امروز 1روزه پاییزییه قشنگ بود.رفتیم پارک نزدی ک خونمون.شما کلی بازی کردی و راه رفتی. اخه عاشق راه رفتنییییییییییی.تاب سوار شدی.الاکلنگ هم واسه بار اول سوار شدی . خیلی بهمون خوش گذشت.ناهارم بیرون خوردیم.ش ما هم اقاااااااااا نوبتی غذا خوردیم خلاصه اومدیم خونه و شما 2ساعتی خوابیدی .ما هم استراحت کردیم.غروب دوباره رفتیم بیرون.مامی 2تا شلوار خرید.واسه شما هم 1بادی شیک خریدیم.هوا سرد بود.عمو محمد رو هم دیدیم.یادم رفت اصل بیرون اومدنمون این بود که شما عکس واسه پاسپورتت بگیری به سلامتی عشقم.فردا هم پدرت می ره دنبال کار پاسپورت شما اقا شهراد گ...
15 آذر 1393

برای نفسم می نویسم که...

سلام پسر کوچولوی نازم.خیلی عاشقتم یکی یدونه دلمممممممممممم.جونم برات بگه از شیرین کاری هات عسلم.چند شب پیش خونه عمه رضوانت بودیم که خیلی دوست داره پسری.حسابییییییییی شیطنت کردی  ومن هم همش دنبال شما بودم دیگه این روزها نفس کم میاریم.ماشالله ماشالله  10نفر باید دنبال شازده باشن.قربون د د گفتنت برم.همش می خوای تو خیابون لای دست و پای مردم راه بری وقتی میسر نمی شه .وایییییییییی گریه می کنی همچنان با بنیتا دوستی و کلی باهاش بازی می کنی .البته هر از گاهی منجر به گریه و مو کشیدن هم می شه.راستی پسری  صاحب خونه هم شدیم خدا رو شکر.دیگه حسابی با بنیتا همسایه شدیم چند روز دیگه باید  اسباب کشی کنیم به طبقه5.مامی کلی کار ...
8 آذر 1393

بازم حرف حرف حرف

حق بهم بدید خیلی وقته نیومدم کلی حرف نگفته دارم. لپ تاپم دچار مشکل شده بود و عکسامون پاک شد.شانس اوردم همسر مهربان عکس هارو در لپ تاپشون کپی کرده بودم.وگرنه من دیوونه می شدم.منظورم واضحه دوستان سرزنشم نکنید عکسای تولد و دندونی رو می ذارم به خدااااااااااااااااااااااااااااا.شهراد جون رو دوباره بردم اتلیه پاپا در تاریخ 9ابان 1393 ساعت3.خیلی هم شیطنت کرد.البته هنوز عکسا اماده نیست.یکی از کارای دیگه ای که انجام داد.ازمایش خونش بود که دکتر نریمان عزیز برای 18 ماهگی نوشته بودن و بنده زودتر بردم.خیلی سخت بود برام.البته من و پدر بیرون بودیم و مانلی با شهراد بود.اقاهه ما رو بیرون کرد . خداییش پسر اقایی هستی شهراد جونی.مانلی گفت جیغ نزدی و بغض کرده...
2 آذر 1393

عاشورا و تاسوعای حسینی

امسال  اون جور که خودم دلم می خواست واقعا نتونستم در مجالس روضه شرکت کنم .از این موضوع هم خیلی ناراحتم.ولی چه کنم که نشد و من شرمنده شدم.اقا شهراد هم روز همایش شیر خواره ها دیر رسید ( تقصیر مامی و پدرش بود). فقط با اون لباس سقایی بردیم اتلیه و عکس گرفتیم از شهراد خان که الهی فداش شم.پسرم هنوز بلد نیست سینه بزنه.وقتی صدای نوحه خوانی می شنید دست می زد.ما هرچی سینه می زدیم باز کار خودش رو می کرد.پارسال خیلی کوچولو بود .باورم نمی شه .خدایا شکرت.امیدوارم همه به حاجت دلشون برسن.امیییییییییین.عکسای قشنگ پسری رو هم می ذارم. ...
2 آذر 1393

باکلی تاخیر اومدیم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همه دوستای خوبمون.من و شهراد کوچولو اومدیم.البته جایی نرفته بودیم.همش تقصیر من بود.شرمنده.تو این مدت خیلی اتفاق ها افتاد.هم خوب و هم بد.از خوبش اول بگم .مامی شهراد ارشد قبول شد. هوررررررررررررررررررررررا. خیلی خوشحالم.البته درس خوندن با یه وروجک خیلی دشواره.یکی از اتفاق های نا خوشایندی که افتاد هم این بود که اقا جون اقا شهراد چند روزی به علت ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری بودن.اوضاع قلبشون هم خوب نیست.دکتر ایشون رو عمل نکرد. دوستای گلم خواهش می کنم برای سلامتی اقا جون شهراد ما با دلای پاکتون دعا کنید.ممنون. جونم واستون بگه  اقا شهراد حسابی شیطون شده.و کارای با مزه زیادی انجام می ده....
2 آذر 1393
1